آیه 31 سوره روم
<<30 | آیه 31 سوره روم | 32>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
(شما اهل ایمان با پیروی همین دین فطرت) به درگاه خدا باز آیید و خدا ترس باشید و نماز به پا دارید و هرگز از فرقه مشرکان نباشید.
[پای بند به همان سرشت خدایی باشید] در حالی که روی آورندگان به سوی او هستید و از او پروا کنید و نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید.
به سويش توبه بريد و از او پروا بداريد و نماز را برپا كنيد و از مشركان مباشيد:
به او بازگرديد، و از او بترسيد، و نماز بگزاريد و از مشركان مباشيد.
این باید در حالی باشد که شما بسوی او بازگشت میکنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید...
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- منيبين: انابه كنندگان، توبه كنندگان.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ «31»
(شما نيز بر اساس همان فطرت)، به سوى او روى آوريد و از او پروا كنيد و نماز را بر پا كنيد و از مشركان نباشيد.
مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ «32»
از كسانى كه دين خود را جدا و پراكنده كردند و به دستهها و فرقهها تقسيم شدند؛ و هر گروهى به آنچه نزد آنهاست شادمانند.
نکته ها
كلمهى «مُنِيبِينَ» از «انابه»، به معناى رجوع مكرّر و مداوم است.
در آيهى قبل، به شخص پيامبر فرمود: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ»، در اين آيه به همهى مردم دستور انابه و بازگشت به سوى خدا مىدهد. «مُنِيبِينَ إِلَيْهِ»
پیام ها
1- گرايش فطرى و درونى به دين را با مناجات و انابه و تقوا و نماز شكوفا نماييد. مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ...
2- تقوا و نماز، همسوى فطرت است. فِطْرَتَ اللَّهِ ... وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ
3- توبه و انابه، بايد با كنارهگيرى از گناه و انجام واجبات همراه باشد. مُنِيبِينَ ... وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ
جلد 7 - صفحه 199
4- در سايهى توبه و تقوا و نماز، قدرت فاصله گرفتن از شرك و تفرقه را پيدا مىكنيد. مُنِيبِينَ إِلَيْهِ ... وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ
5- اگر عبادت فردى، با كنارهگيرى از تفرقههاى مذهبى همراه نباشد، كارساز نيست. لا تَكُونُوا ... مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا
6- اقامهى نماز، تجلّى روح تقوا در انسان است. «وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ»
7- شرك، تنها پرستيدن خورشيد و ماه و بت نيست؛ هر كس كه عامل تفرقه در دين خدا شود، مشرك است. «مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ»
8- مشركان در صدد تفرقهى دينى مردم هستند. الْمُشْرِكِينَ ... الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ
9- جنجالها و تفرقههاى دينى، مانع شكوفايى فطرت و روح توبه و تقوا و نماز است. «فَرَّقُوا دِينَهُمْ»
10- گاهى گروهگرايى و دلخوشى به آنچه كه داريم، ما را از حقّگرايى دور مىكند. «كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31)
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ: ملازم باشيد فطرت اسلام را در حالتى كه بازگردانده و راجع شوندگان باشيد به او، يا رو آوريد به دين اسلام و بر آن مقيم و ثابت باشيد در حالتى كه بازگردندگانيد بسوى او و از غير او رجوع نماينده به او، يا از همه چيز منقطع شويد و از جميع الوجوه بسوى خدا توجه كنيد. وَ اتَّقُوهُ: و بترسيد و بپرهيزيد او را از ارتكاب معاصى و مناهى. وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ: و بپاى داريد نماز را و اركان و شرايط و اوقات آن را محافظت كنيد. وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ: و مباشيد از شرك آورندگان. نهى از شرك بعد از امر به اقامه
«1» عوالى اللئالى، ج 1، فصل 4، ص 35 حديث 18.
«2» امالى المرتضى (غرر الفوائد و درر القلائد)، چ اول 1373 هجرى، ج 2، مجلس 56، ص 85- 84.
جلد 10 - صفحه 297
نماز، دالّ است بر آن كه عبادت بدون اخلاص در توحيد، منتج در ثواب نيست.
نزد بعضى معنى آنكه مباشيد از شرك آورندگان به ترك نماز عمدا، چنانچه در تيسير از شيخ محمد اسلم طوسى (رحمه اللّه) نقل نموده كه حديثى به من رسيده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده كه هر چه از من روايت كنند عرضه داريد بر كتاب خدا، اگر موافق بود قبول كنيد؛ من اين حديث شريف را كه: من ترك الصّلوة متعمّدا فقد كفر خواستم به آيتى از قرآن موافقت نمايم، سى سال تأمل كردم تا اين آيه را يافتم كه: أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛ و اجماع اهل بيت عليهم السّلام است كه ترك نماز عمدا و مستحلا موجب كفر است «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ «26» وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلى فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «27» ضَرَبَ لَكُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِكُمْ هَلْ لَكُمْ مِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ شُرَكاءَ فِي ما رَزَقْناكُمْ فَأَنْتُمْ فِيهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنْفُسَكُمْ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ «28» بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْواءَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ فَمَنْ يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ «29» فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (30)
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (31) مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (32)
ترجمه
و مر او را است هر كس در آسمانها و زمين است همه او را فرمان برانند
و او است آنكه ميآفريند خلق را پس اعاده ميدهد آنرا و آن آسانتر است بر او و مر او را است صفت برتر در آسمانها و زمين و او است تواناى درست كار
زد براى شما مثلى از خودهاتان آيا براى شما از آنچه مالك شد دستهاتان شريكهائى است در آنچه روزى داديمتان پس شما باشيد در آن يكسان بترسيد از آنان مانند ترس شما از خودتان اين چنين تفصيل ميدهيم آيتها را براى گروهى كه تعقّل ميكنند
بلى پيروى كردند آنها كه ستم كردند خواهشهاى خودشان را بدون دانش پس كه هدايت ميكند آنرا كه گمراه كرد خدا و نيست براى آنها هيچ يارى كنندگانى
پس بپادار روى خود را براى دين حقّ با آنكه منحرف باشى از باطل و ملازم با آفرينش خدا كه آفريد مردم را ملازم با آن نيست تغييرى مر خلقت خدا را اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نميدانند
با آنكه بازگشت كنندگان باشيد بسوى او و بترسيد از او و برپا داريد نماز را و نبوده باشيد از مشركان
از آنانكه متفرّق نمودند دينشان را و گشتند گروهها هر گروهى بآنچه نزد ايشان است شادمانند.
تفسير
تمام موجودات ارضيّه و سماويّه مملوك حقّند بملكيّت حقّه حقيقيّه و تخصيص عقلاء بذكر بمناسبت كلمه من براى مزيد اهتمام بشأن آنها است و تبعيّت ساير موجودات از ايشان و همه مطيع و فرمانبردار حقّند در حيات و ممات و بقاء و فناء و اعاده و احياء در دنيا و روز جزا و لذا او چنانچه خلق فرمود خلق را در ابتداء
جلد 4 صفحه 254
اعاده ميدهد آنها را بعد از فناء و زوال صورت جسميّه و اعاده آسان است براى خدا و آسانتر در نظر مردم از ابتدا براى او چون براى خودشان آسانتر است در صورتى كه ضمير عليه راجع بخدا باشد چنانچه ظاهر است و محتمل است راجع بخلق باشد و بنابراين مراد آنستكه اعاده آسانتر است براى خلق از ابتداء با اين وصف اقرار بابتداء خلق براى خدا دارند و اقرار بعود آن بقدرت او ندارند خلاصه آنكه يا بايد اهون را مجرّد از معناى تفضيل گرفت چنانچه احيانا استعمال ميشود يا تفضيل را بنظر خلق دانست براى خدا چنانچه فرمودهاند يا براى خلق و افراد ضمير راجع بآنرا در عليه باعتبار لفظ دانست چنانچه عود شده بآن باين اعتبار در يعيده و اينمعناى اخير بدوا بنظر حقير رسيد و در هر حال نميتوان گفت اعاده براى خداوند آسانتر از ابتدا است چون براى او هر دو يكسانند در سهولت و آسانى و از براى او است هر صفت كمال شگفتآورى كه فوق آن متصوّر نيست و كسى بپايه آن نميرسد در آسمانها و زمين و در اخبار ائمّه هدى و بعضى از زيارات مأثوره به اين معنى و بوجود مبارك امير المؤمنين و ائمّه معصومين عليهم السّلام تفسير و تعبير شده و او است خداوند ارجمند تواناى درست كارى كه تمام افعالش بر وفق حكمت و مصلحت است و براى توضيح قبح شريك قرار دادن براى خداوند حق تعالى مثلى زده كه مردم با مراجعه بحال خودشان متوجّه بآن شوند از اينقرار كه شما مردم آزاد كه بندگانى داريد و آنها مملوك شمايند آيا ميشود آنها در اموالى كه خدا بشما داده شريك شما باشند و مانند شما در آنها تصرّف نمايند و همه مساوى باشيد با يكديگر با آنكه در حقيقت آن اموال مال شما نيست بلكه مال خدا است ولى اختيار آن را بشما واگذار فرموده و يا ممكن است شما از بندگانتان بترسيد و ملاحظه كنيد در تصرّف خودتان در آن اموال بهمان نحو كه از خودتان ميترسيد و ملاحظه ميكنيد البتّه نميشود و ممكن نيست كه شما آنها را شريك و مساوى با خودتان در تصرّف بدانيد و همان ملاحظهاى كه از شركاء آزاد خودتان داريد از آنها داشته باشيد پس چگونه مملوك خدا را براى او شريك قرار ميدهيد باين خوبى و وضوح بيان ميكند خدا ادلّه نفى شرك و قبح آن طريقه را براى كسانيكه تعقّل و
جلد 4 صفحه 255
تأمّل ميكنند در درك حقائق و حلّ مشكلات ولى كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند اهل اين معانى نيستند بلكه اين ستم كاران بخويش و خلق از روى بىعلمى و بى دانشى و بدون دليل پيروى دلخواه و هواى نفس خودشان را نمودند و از تعقّل و تأمّل دور شدند خدا هم آنها را بحال خودشان واگذار فرمود و در وادى ضلالت حيرانند و كسى نمىتواند آنها را هدايت نمايد چون گوش بحرف حساب نميدهند و دستگيرى براى آنها در دنيا و آخرت نيست و نخواهد بود پس بايد پيغمبر اكرم بكلّى از آنها اعراض فرمايد و متوجّه بخدا و دين حقّ باشد و مستقيم و ثابت در ابلاغ آن و منحرف از هر طريقه و مسلك باطل و معبود و مسجود زائل و ملازم باشد با فطرت اصلى و خلقت پاك الهى كه بر آن اصل و نهاد خلق فرموده خدا خلايق را و قابل تغيير و تبديل نيست و آن اين دين مبين قويم مستقيم اسلام است ولى بيشتر مردم نميدانند حقّيّت و موافق با فطرت بودن آنرا و مسلمانان نيز بايد در تبعيّت از پيغمبر خودشان ثابت باشند با آنكه علاقه خودشان را از غير حقّ قطع نموده و پى در پى بحقّ پيوندند و مكرّر باو رجوع نمايند و از خدا بترسند و نماز مقرّر را بپا دارند و از گروه مشركين نباشند و از جمله كسانيكه متفرّق و جدا شدند در دين با يكديگر نباشند كه فرقه فرقه شدند و هر فرقهاى پيرو و تابع امامى يا پرستش و ستايش كننده معبودى باشند و راضى و خوشنود بمسلك و مرام و معبود و امام خود گردند و از سايرين تبرّى جويند و بعضى فارقوا بجاى فرّقوا قرائت نمودهاند يعنى ترك نمودند و اينكه منيبين حال از أقم واقع شده با آنكه آن داراى ضمير مفرد و اين كلمه جمع است باعتبار مراد و تبعيّت امّت از پيغمبر اكرم است چنانچه فرموده يا ايّها النّبى اذا طلّقتم النّساء و در ذيل آيه سوّم قمّى ره فرموده سبب نزول آن اين بود كه عرب در تلبيه بدستور حضرت ابراهيم عمل مينمودند و ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك انّ الحمد و النّعمة لك و الملك لا شريك لك پس شيطان بصورت پير مردى در آمد و بآنها گفت اين تلبيه پدران شما نيست گفتند آن چگونه بوده گفت آنها ميگفتند لبّيك اللّهمّ لبّيك لا شريك لك الّا شريك هو لك پس قريش متنفّر شدند از آن گفتار و شيطان گفت صبر كنيد تا سخن من تمام شود گفتند بگو گفت الّا شريك هو لك تملكه و ما
جلد 4 صفحه 256
يملك آيا نمىبينيد كه او مالك شريك و آنچه او مالك است ميباشد پس مردم راضى شدند بآن و قريش بالخصوص باين نحو تلبيه مينمودند و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مبعوث شد آن تلبيه را منع نمود و فرمود اين شرك است و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه شما كه راضى نيستيد كسى با شما در املاكتان شريك باشد چگونه راضى ميشويد براى خدا در املاكش شريك قرار دهيد و در بعضى از روايات معتبره فأقم وجهك للدّين به ثبات در ولايت و توجّه بقبله در نماز و عدم التفات بيمين و شمال و نفى عبادت اوثان تفسير شده و دين فطرى را بتوحيد خدا در روز الست و اخذ ميثاق از بنى آدم بر آن و بر رسالت ختمى مرتبت و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام مبيّن فرمودهاند و كلمه من در من انفسكم ظاهرا ابتدائيّه و در ممّا ملكت تبعيضيّه و در من شركاء زائده و استفهام انكارى است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
مُنِيبِينَ إِلَيهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ المُشرِكِينَ (31)
رجوع ميكنيد به سوي پروردگار و پرهيز ميكنيد از مخالفت او، و بر پا ميداريد نماز را و نبوده باشيد از مشركين.
مُنِيبِينَ إِلَيهِ كأنه جواب از سؤال مقدر است که سؤال ميكنند که اينکه دين قيم چيست که فطرة الهي بر او است و اكثر ناس نميدانند. جواب اينكه، انا به ميكنيد بسوي خداوند انابه انقطاع و رجوع است و لذا توبه را انابه ميگويند که رجوع از معصيت است بسوي طاعت و اينجا رجوع از شرك و كفر و توجه بغير خدا است بسوي پروردگار و توجه باو که مفاد «فَأَقِم وَجهَكَ» است.
وَ اتَّقُوهُ تقوي درجاتي و مراتبي دارد، تقواي از شرك و كفر و ضلالت که مرادف با
جلد 14 - صفحه 385
ايمان است. تقواي از معاصي كبار و ترك اصرار بر صغار و ترك منافيات مروت که مرادف با عدالت است و تقواي از توجه بغير، در امور، که معني خلوص است مخصوصا در عبادات که شرط صحت عبادت است، تقواي از كليه معاصي که قريب المعني با عصمت است تا درجه عصمت و فوق عصمت حتي تقوي از ترك اولي که تمام اينکه مراتب در اينکه دين قيم داخل است.
وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ که ركن اعظم دين است «
الصلاة عمود الدين، قربان کل تقي،
معراج المؤمن،
عنوان صحيفة المؤمن، ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها و تاركها كافر و تضييعها يورث زوال الايمان عند النزع»
و غير اينها.
وَ لا تَكُونُوا مِنَ المُشرِكِينَ نه شرك در عبادت و نه شرك در صفات و نه شرك در افعال بلكه نظر، بكلي از غير او برداشته شود که شرك نظري گفتيم، نه بكسب خود، نه بغير خود، نه برئيس و نه به كار فرما و نه بمال و نه بجاه، تمام متوجه او باشد و بس، و گفتيم مراتب توحيد پنج مرتبه است: ذاتي، صفاتي، افعالي، عبادتي، نظري.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 31)- در این آیه چنین میافزاید: این توجیه شما به دین حنیف خالص و فطری «در حالی است که شما باز گشت به سوی پروردگار میکنید» (مُنِیبِینَ إِلَیْهِ).
اصل و اساس وجود شما بر توحید است و سر انجام باید به سوی همین اصل باز گردید.
و به دنبال دستور «انابه» و باز گشت، دستور به «تقوا» میدهد که جامع همه اوامر و نواهی الهی است، میفرماید: «و از (مخالفت فرمان) خداوند بپرهیزید» (وَ اتَّقُوهُ).
ج3، ص534
سپس از میان تمام اوامر تکیه و تأکید بر موضوع نماز کرده، میگوید: «و نماز را بر پا دارید» (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ). چرا که نماز در تمام ابعادش مهمترین برنامه مبارزه با شرک و مؤثرترین وسیله تقویت پایههای توحید و ایمان به خداست.
لذا از میان تمام نواهی نیز روی «شرک» تکیه میکند، میگوید: «و از مشرکان نباشید» (وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ). چرا که شرک بزرگترین گناه و اکبر کبائر است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی ، ج8، ص: 203
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم